آوار

آوار
آوار

وقتی پدر در زیر آن آوار می میرد در کنج خانه کودکش صد بار می میرد مادر تمام هستی اش را می دهد از دست با این خبر های بد اخبار می میرد یک قاب عکسی از پدر خواهر بغل کرده با بوسه اش بر قاب عکس انگار می میرد مادر ندارد طاقت این حجم […]

وقتی پدر در زیر آن آوار می میرد
در کنج خانه کودکش صد بار می میرد

مادر تمام هستی اش را می دهد از دست
با این خبر های بد اخبار می میرد

یک قاب عکسی از پدر خواهر بغل کرده
با بوسه اش بر قاب عکس انگار می میرد

مادر ندارد طاقت این حجم از غم را
حس می کند دارد پدر دشوار می میرد

دیگر به جای سایه اش غم سایه بان است و
وقتی پدر در زیر آن آوار می میرد
محمدحسین سرخوش


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید