ما که به غربستیزی پرداختهایم، برای ادامه وضع و جریان موجود در جامعه باید جانشینی برای آن مییافتیم؛ زیرا شاکله جریان اقتصادی- اجتماعی کشور در روندی سامان داشت که شیوه حکمرانی مایل به ادامه آن بود و امروز آن را به عیان در مظاهر آرایش شهری، عبور و مرور، تفاوت طبقاتی و سایر مشخصههای اجتماعی شهری میبینیم و نتیجه آن باوجود گرایش به شرق، ادامه فرهنگ اسراف در مصرف آب، برق، انرژی و … است؛ زیرا الگوی زندگی آمریکایی در شهرنشینی را نتوانستهایم فراموش کنیم.
به گزارش نبأخبر، به تحلیل سیدمصطفی هاشمیطبا ،این روزها پس از مشارکت روسیه در ادعای امارات درخصوص جزایر سهگانه خلیج فارس که برای دومین بار اتفاق افتاد، اظهارنظرهایی درباره رفتار روسیه در قبال ایران در رسانهها و مطبوعات مشاهده میشود که بهطور کلی بر سوءسابقه روسها در رابطه با ایران، ایرانیان و سرزمین ایران تمرکز یافته و بر این اشاره میشود که چگونه سیاست «نه شرقی، نه غربی» به سیاست «نه غربی، بلکه شرقی» شبیه شده است. این را باید یادآوری کرد که شرقی که از آن صحبت میشود، خود یک پایه غربی دارد. چه روسیه که همواره از عناصر غرب و اروپا بوده و هست و علاوه بر فرهنگ تزاری از آبشخور کمونیسم که خود یک پدیده غربی است، برخوردار است و چه چین که هماکنون نیز تحت لوای کمونیسم اداره میشود. شاید به همین دلیل بود که نفی هر دو یا به قول شهید مطهری دو لبه قیچی که انسان را در میان خود خرد میکند، در شعار «نه شرقی، نه غربی» متجلی شد. اما چگونه این شعار به شعار «نه غربی، بلکه شرقی» تبدیل شده است؟ میتوان گفت سیاستهای در پیش گرفتهشده در سالهای مختلف، حکمرانی ایران را به این امر ناخواسته سوق داده و ناگهان منفعلانه این سیاست را برگزیدهاند. مجریان سیاستهای انقلابی باید دگرگونیهای جهان را ببینند و البته نباید نفی سیاستهای ظلم و سلطه جهانی را منکر شوند. اگر در برخورد با عناصر ظلم و سلطه جهانی سیاستی انقلابی در پیش گرفته میشود، روابط و سیاستهای داخلی باید همترازی با سیاستهای خارجی داشته باشد. نمیتوان کوس انقلابیگری در خارج از مرزها را سرود و در داخل سیاستهای ظاهرفریب، سطحی و زودگذر را در پیش گرفت. امروز که ما از ناترازی بانکها، صندوقهای بازنشستگی، مصرف آب و مصرف انرژی صحبت میکنیم، باید بدانیم این ناترازی ریشه در ناترازی سیاستهای خارجی با سیاستهای داخلی دارد. ما که به غربستیزی پرداختهایم، برای ادامه وضع و جریان موجود در جامعه باید جانشینی برای آن مییافتیم؛ زیرا شاکله جریان اقتصادی- اجتماعی کشور در روندی سامان داشت که شیوه حکمرانی مایل به ادامه آن بود و امروز آن را به عیان در مظاهر آرایش شهری، عبور و مرور، تفاوت طبقاتی و سایر مشخصههای اجتماعی شهری میبینیم و نتیجه آن باوجود گرایش به شرق، ادامه فرهنگ اسراف در مصرف آب، برق، انرژی و … است؛ زیرا الگوی زندگی آمریکایی در شهرنشینی را نتوانستهایم فراموش کنیم. یک دلیل واضح و روشن آن، اصالت وجود توسعه کمی اتومبیل شخصی (یعنی یک ابتکار آمریکایی) در زندگی روزمره و ادامه و تشدید آن است و در جهت ادامه این اصل، تأسیساتی مانند پل صدر و تونل توحید ساخته میشود. این در شرایط سیاست نفی غرب، به معنای اصالتدادن به الگو و فرهنگ غربی و آمریکایی است.
وقتی چنین میشود، برای ادامه این جریان باید جانشینی پیدا کنیم و این جانشین را در چهره روسیه و چین پیدا کردهایم و چون به این جانشینان توسل کردهایم، عیوب آنها در نظر ما یا پیدا نمیشود یا آن را به عمد نمیبینیم. هرگز درباره قتل عام و تخریب و نسلکشی ایغورهای مسلمان در چین سخن نمیگوییم؛ درحالیکه همان جنایتی که در فلسطین و غزه اتفاق افتاده، در محلهای اشارهشده توسط روسیه و چین انجام گرفته است و جالبتر از همه سخنان اخیر لاوروف، وزیر خارجه روسیه است که سیاست قتل عام و نسلکشی و تخریب غزه از سوی اسرائیل را مشابه سیاست روسیه در مقابل اوکراین دانسته و همچنان که در گذشته امنیت اسرائیل را خط قرمز روسیه میدانسته، این بار نیز اعمال شنیع اسرائیل را در حقیقت به خود منتسب کرده و اعتراف به نسلکشی در اوکراین کرده است. پس وقتی ادامه زندگی و سیستمهای اجرائی در کشور بر مبنای الگوی آمریکایی باشد، باید جانشینی برای غرب پیدا کرد و درست یا غلط اینک این جانشین در چهره روسیه و چین دیده میشود. حجتالاسلاموالمسلمین مصباحیمقدم چه خوب گفته است که ما الگو نداشتهایم و این اعتراف به ادامه الگوهای زندگی آمریکایی و تداوم آن در ایران است؛ درحالیکه یک کشور غنی مانند ایران اگر در سیاستهای داخلی تجدیدنظر میکرد و نظم مناسبی را طراحی میکرد، امروز بهجای تکیدگی اقتصادی و سرزمینی و تداوم الگوی زندگی آمریکایی، کشوری آباد و کممسئلهتر بدون دستیازی به شرق اصالتا غربی داشتیم. وقتی انسان خود را مجبور به کاری ببیند، بالطبع چشم بر برخی مسائل میبندد و چنین میشود که در رابطه ایران و شرق ایران مجبور به تحمل برخی مسائل میشود و البته همانطور که گفته شد این در ناهمترازی سیاستهای خارجی ایران و سیاستهای داخلی ریشه دارد. ما میخواهیم در عین تحریم، در عین قطع روابط بانکی و مشکلات بینالمللی، همچنان در داخل ژست بچهپولدارها را بگیریم و به مردم وانمود کنیم که علیرغم سیاست انقلابی خارجی، رفاه را برای شما آوردهایم و بدینسان مظاهر غربی را در کشورمان رونق دادهایم. بالطبع این به قیمت تحمیل مشکلات ایجادشده از سوی دوستنماها و ناترازیهای مختلف در درون جامعه تمام میشود. برنامه هفتم توسعه مصوب مجلس و بودجه سال ۱۴۰۲ همچنان حکایت از این روند دارد و اولویتهای کشور و چگونگی گسستن از فرهنگ اجتماعی-اقتصادی آمریکایی (البته وجوه مثبت این فرهنگ که تولید، تلاش و مبارزه تجاری با خارج است، فراموش شده) به نسیان سپرده شده است و روند تخریب کشور و مصرفیشدن هرچه بیشتر جامعه ادامه دارد. برخی اوقات دشمنان انسان حرفهایی میزنند که اگر شنیده شود و دقت شود، میتواند راهنما برای انسان باشد. میگویند از کیسینجر پرسیدهاند با ایران چه کنیم؟ پاسخ داده کاری نکنید، آنها را به حال خود واگذارید؛ اگر آنها را به حال خود بگذارید، خود هدر خواهند شد. آیا چنین است؟