نگاه به سخنان و مواضع مقامات غربی و شرقی علیه یکدیگر و همچنین مرور اقدامات میدانی اخیر آنها نشان میدهد تحولات جهانی درحال حرکت به سمتوسویی متفاوتتر از چنددهه گذشته است. در ادامه به بررسی دلایل این تحول و راهکار کشورهای شرقی برای روبهرویی با آن پرداختهایم.
به گزارش نباء خبر، تنشهای کنونی میان روسیه و غرب هولناکتر از زمان جنگ سرد بهنظر میرسد. در سالهای پایانی جنگ سرد بهویژه در دهه آخر آن، تنشها میان روسها و غرب هیچگاه به این سطح نرسیده بود. التهابات فعلی میان روسیه و غرب اگر اندکی شدت یابند، حتی در تمام جنگ سرد نیز بیهمتا خواهند بود و باید با تحولات رویداده در جنگ جهانی مقایسه شوند.
هماکنون 100 هزار نیروی نظامی ارتش روسیه و 100 هزار نظامی ارتش اوکراین در نزدیکی خطوط تماس دو جبهه درگیر مستقر شدهاند. نیروهای ارتش روسیه همچنین با ورود به کشور بلاروس و استقرار در مرزهای جنوبی این کشور ازسمت شمال نیز اوکراین را تهدید کردهاند. هماکنون اوکراین از سه سمت شرق، شمال و جنوب در حالتی شبهمحاصره قرار گرفته است. کشورهای غربی بهویژه آمریکا تاکید دارند این آرایش جز برای جنگ ایجاد نشده است.
در همین حال در شرق آسیا نیز درگیریها نه بهشدت شرق اروپا اما به میزان زیادی درحال افزایش است. آمریکا در ماههای اخیر کوشیده با تسلیح جزیره تایوان به تجهیزات نظامی پیشرفته دست به تحریک چین بزند. پکن جزیره تایوان را در راستای سیاست «چین واحد» بخشی از خاک خود میداند؛ با اینحال تایوان تحت تسلط دولت مرکزی در پکن نیست. فشارها به چین از زمان اوباما آغاز شده، در دوران ترامپ به جنگ تجاری کشیده شد و در دوران بایدن توافق نظامی آکوس برای تجهیز استرالیا به زیردریاییهای هستهای صورت گرفت. این فرآیند که به آرامی صورت گرفته، روزبهروز درحال تندتر شدن است.
بخشی از نقشههای آمریکا برای چین را میتوان از اظهارات هفتهجاری جورج سوروس یهودی مشهور آمریکایی فهمید. به گزارش شبکه روسی «راشاتودی» سوروس روز دوشنبه درجریان سخنرانی در موسسه محافظهکار «هوور» خواستار جایگزینی «شی جینپینگ» رئیسجمهور فعلی چین با شخص دیگری شد. این شخصیت آمریکایی که موسسه تحت حمایتش به پشتیبانی انقلابهای رنگی مشهور است، معتقد است چین امروز با برخی از مشکلات روبهروست که میتوان با بهرهگیری از آنها حکومت شی جینپینگ را با مشکل مواجه ساخت.
نگاه به سخنان و مواضع مقامات غربی و شرقی علیه یکدیگر و همچنین مرور اقدامات میدانی اخیر آنها نشان میدهد تحولات جهانی درحال حرکت به سمتوسویی متفاوتتر از چنددهه گذشته است. در ادامه به بررسی دلایل این تحول و راهکار کشورهای شرقی برای روبهرویی با آن پرداختهایم.
عملکرد آمریکا در آستانه از دست دادن هژمونی
یک هژمون جهانی باید دستورکارهایش در سطح جهان پذیرفتهشده و همزمان از لحاظ ذهنی نیز دارای احترام باشد. دستورکارهای آمریکا بهعنوان یک هژمون امروز در سطح جهان بهشدت با مشکل مواجه شده و به تبع آن احترامش نیز دچار خدشهای جدی شده است. در چنین وضعیتی تمایل هژمون به حفظ موقعیت کنونیاش از یکسو و بازیابی جایگاه پیشینش درسوی دیگر بیشتر میشود. هژمون هنگامی که با فرسایش توان سیاسی و احترامش مواجه است، میکوشد با انجام اقداماتی این سیر نزولی را متوقف ساخته و سپس با همان ابزارهای متوقفساز بهسمت احیای جایگاه پیشین خود گام بردارد.
در اینجا ابزارهای هژمون مورد استفاده حداکثری قرار میگیرند و اگر یک ابزار تضعیف شده باشد از ابزارهای دیگری که تضعیف نشده یا کمتر تضعیف شدهاند، شدت بهرهگیری افزایش مییابد؛ بهعنوان مثال با افول قدرت اثرگذاری سیاسی بر شدت بهکارگیری قوای نظامی افزوده میشود. ناکارآمدی نسبی سیاسی و از بین رفتن احترام هژمون احتمالا بیشترین آسیبها را به قدرت نرم او وارد کرده است، پس در چنین شرایطی گرچه استفاده و احیای قدرت نرم در دستورکار قرار میگیرد اما نحوه استفاده از آن مستلزم بهکار گرفتن پیچیدگی بیشتری است. وقتی قدرت نرم آمریکا تضعیف شده یعنی از کارایی آن نیز کاسته شده است، اما بهمعنای کنار گذاشته شدن این ابزار نیست بلکه با دشوار شدن امکان استفاده مستقیم از قدرت نرم باید از آن به شکل پیچیدهتری استفاده کرد.
برای فهم دقیقتر ماجرا باید از مثال سرباز مسلح کمک گرفت؛ آمریکا همانند یک سرباز است که سلاحی پیشرفته در دست دارد اما بهدلیل کمبود گلوله بهجای حالت رگبار باید تفنگ خود را در حالت تکتیر قرار داده و همانند یک تکتیرانداز دقت خود را برای اصابت متمرکز سازد.
سرباز هنگامی که به تعداد کافی گلوله دارد قادر است طرف مقابل خود را به رگبار بسته و مانع از نزدیک شدن حریفش شود، در این موقعیت گرچه جایگاه سرباز برای دشمن آشکار است اما همزمان غیرقابل نفوذ نیز به نظر میرسد. همین سرباز هنگامی که با کمبود گلوله روبهرو شد باید همانند یک تکتیرانداز جایگاه خود را مخفی کرده و مترصد فرصتی برای شکار دشمن باشد.
آمریکا امروز همانند سربازی است که بخشی از گلولههایش را بهویژه در حوزه قدرت نرم از دست داده و باید برای استفاده از تتمه قدرت نرم خود هوشمندانهتر عمل کرده و بهدنبال کشاندن حریف بهسمتی باشد که بهرهگیری از سلاح کم گلوله قدرت نرمش را ممکن سازد. درگیر شدن روسیه در اوکراین، تحریک چین برای نشان دادن واکنش در تایوان و تلاش برای سوق دادن بیحاصل ایران بهسمت ساخت سلاح هستهای بهعنوان یک هدف از اهداف چندگانه قطعا منجر به افزایش قدرت نرم آمریکا میشود. روسیه با درگیر شدن در اوکراین با آسیب اقتصادی و انسانی مواجه میشود و نیروی نظامیاش نیز در این جنگ مصروف و مشغول خواهد شد، اما همزمان یک فرصت برای راهاندازی روسهراسی در جهان و ارتقای وجهه قدرت نرم آمریکاست.
چین با جنگ در تایوان و حتی انجام اقدامات تنشزای نظامی پیرامون این جزیره یک اضطراب منطقهای در میان کشورهای آسیای جنوبشرقی ایجاد میکند که بهشدت میتواند بر موج چینهراسی موجود در غرب سرعت دهد. چینهراسی ضمن آنکه مانع از فعالیت آسان پکن در جهان خواهد شد موجب میشود از ترس چین بسیاری از کشورها بهدنبال جلب توجه آمریکا و درسوی دیگر الگوگیری از این کشور باشند. درک چین بهعنوان یک کشور دیکتاتوری بخشی از موج چینهراسی ایجادشده در جهان است و درمقابل نگرانی جهانی از چین، کشورهای جهان بهدنبال الگوگیری بیشتر از دموکراسی آمریکایی گام برخواهند داشت؛ موضوعی که نشاندهنده تقویت و احیای قدرت نرم آمریکاست.
در قضیه هستهای ایران نیز واشنگتن میکوشد تهران را بهسمت تلاش برای ساخت سلاحهای هستهای سوق دهد. حرکت ایران بهسمت ساخت سلاح هستهای بدون آنکه در کوتاهمدت منجر به ساخت سلاح شود یا آنکه در دهههای نزدیک قابلیت تهاجمی بیابد تنها به هدررفت منابع اقتصادی ایران، تشدید مسابقه تسلیحاتی در منطقه و حتی هستهای شدن سریعتر آن و انزوای بینالمللی تهران خواهد شد. آمریکا نیز سوار بر موج ایرانهراسی بهعنوان قدرتی بازدارنده به فروش گسترده سلاح و ارائه تضمینهای امنیتی سطح بالاتر و البته پرهزینهتر در منطقه خواهد پرداخت. باید توجه داشت تقبیح نظام سیاسی چین، روسیه و ایران درون خود تشویق نظام سیاسی آمریکا را حمل میکند. هنگامی که شما از نظام سیاسی چین انتقاد میکنید بعید است که بهعنوان راهحل جایگزین نظام سیاسی روسیه، مصر یا مالزی را پیشنهاد دهید بلکه قطعا شیوهای را مثال خواهید زد که مستقیما یا اندکی غیرمستقیم با نظام سیاسی آمریکا و دموکراسی این کشور تطابق دارد.
قدرت نظامی و ایجاد شبکهای از ابزارهای فزاینده
بررسی قدرت نرم آمریکا نشان میدهد استفاده از قدرت نرم برای آمریکا دشوار شده و آن را بهسمت بهرهگیری پیچیدهتر از این قدرت کشانده است، اما همچنان قدرت نظامی این کشور قابلیت استفاده مستقیم را دارد گرچه این مساله بهمعنای جنگ یا حتی شلیک گلوله نیست.
آمریکا از قدرت نظامی خود در ابتدا برای تحریک قدرتهای شرقی برای افتادن در چاه امنیتیسازی بهره گرفته و سپس با تقویت قدرت نرم خود خواهد کوشید بر مشروعیت قدرت نظامی و افزایش نفوذ اقتصادی خود بپردازد. در این حالت ابزارهای قدرت آمریکا به شبکهای از ابزارهای فزاینده تبدیل خواهند شد؛ به این معنا که قدرت نرم، قدرت اقتصادی و قدرت نظامی این کشور بهحالت شبکه درآمده و هرکدام شاخه قدرت به تقویت دیگر شاخههای قدرت خواهد پرداخت. البته این مساله در حالت عادی نیز وجود دارد ولی در اینجا منظور از ایجاد شبکهای از ابزارهای فزاینده، شبکهای است که با برنامهریزی دقیق و هوشمندانه میزان تاثیر متقابل ابزارهای قدرت بر یکدیگر بهحد بالایی میرسد.
اشتباهات معارضان هژمون و راهکارها
تمام سهم تشدید تنشها مربوط به هژمون نیست، بلکه گاهی قدرتهای معارض نیز با ضعف هژمون برای استفاده از شرایط بهوجود آمده وسوسهشده و بر شدت منازعه خواهند افزود. اگر شدت تنشآفرینی از سوی قدرتهای معارض که در همه حال بهدنبال مقابله با هژمون هستند، کنترل نشده باشد، منازعه به زیان قدرتهای معارض تمام میشود. این مساله بهمعنای عدمپیگیری مقابله با هژمون نیست، چه اینکه قدرتهای معارض اساسا در زمان اوج قدرت هژمونی نیز به این مقابله دست میزنند، بلکه بهمعنای آن است که باید از وسوسه دوری جست.
قدرتهای معارض هرچه بهسمت درگیری آشکارتر و مستقیمتری با هژمون گام بردارند، بهسمت درگیریهای مقطعی و پرشدت کشیده میشوند که در آنها قدرت مسلط هژمون بیشتر از دیگر شرایط خود را نشان داده و قابلیت آسیبرسانی گستردهای دارد.
راهکار مناسب برای قدرتهای معارض دوریجستن از وسوسه استفاده از وضعیت ضعف هژمون وخویشتنداری نشان دادن در برابر تحریکهای هژمون است.
همانگونه که هژمون با تضعیف ابزارهای قدرت خود بهسمت استفاده غیرمستقیم، پیچیده و هوشمندانه از آنها پیش میرود، قدرتهای معارض که اساسا نسبت به هژمون از ضعف نسبی ابزارهای قدرت رنج میبرند نیز باید همینگونه گام بردارند.
ابزارهای قدرتمند قابلیت استفاده آنی را دارند، اما ابزارهای ضعیفتر از چنین قابلیتی محروم هستند. کشورهایی که از نیروی هوایی قدرتمند و تعداد زیادی جنگنده پیشرفته برخوردارند میتوانند با حملات هوایی پرحجم طی چند روز اهداف حساس دشمنان خود را از بین ببرند، اما هنگامی که یک کشور از ابزار تهاجمی لازم برخوردار نبود، میتواند ابزارهای ضعیف خود را در مدت زمان طولانی و یا بسیار طولانی استفاده کند. در اینجا بهجای بمباران چندروزه میتوان از راکتباران چندساله استفاده کرد. قدرتهای معارض باید در شرایطی که مجبور به ادامه نبرد با هژمون هستند، مدت زمان استفاده از ابزارهای قدرت خود را برای کارایی موثر آنها افزایش دهند. ساختارسازیها و راهاندازی کارزارهای مختلف یک راهکار مناسب برای ضربه زدن به هژمون است.
مزیتهای استفاده طولانیمدت از ابزارهای قدرت علیه هژمون
قدرتهای شرقی بهوضوح از توانایی برخورد کوتاهمدت و پرشدت با غرب برخوردار نیستند. آنها همچنان درمجموع از لحاظ قدرت اقتصادی، نظامی و حتی سیاسی از آمریکا بهعنوان یکی از قدرتهای غرب، ظرفیتهای کمتری دارند و در آیندهای نزدیک نیز به توانایی کافی دست نخواهند یافت.
تمام این موارد بهمعنای لزوم خالی ساختن میدان دربرابر قدرتهای غربی نیست، بلکه مواجههای نامتقارن با جبهه غرب است. قدرتهای شرقی باید در هر حوزهای از اقتصاد تا حوزههای نظامی و سیاسی، کارزارهای بلندمدتی علیه آمریکا راهاندازی کنند. این کارزارها با زمینگیر کردن واشنگتن، مانع از آسیبزنی آمریکا به کشورهای شرقی شده است و به موازات آن زمان مناسب برای رشد کافی را در اختیار این کشورها قرار میدهد. استفاده طولانیمدت از ابزارهای قدرت تقریبا به همان معنای راهاندازی کارزار یا کمپین تقابلجویانهاند که میتوانند به یک بازیگر ضعیفتر فرصت و توان مبارزه با قدرت بزرگتر را بدهند. در ادامه به برخی از فواید استفاده طولانیمدت از ابزارهای قدرت پرداختهایم.
1 -افزایشدهنده قدرت تخریب
ابزارهایی در حوزه نظامی ضعیف تلقی میشوند که در مقام مقایسه با دیگر سلاحها در مدت کمی قادر به ایجاد تخریب گسترده نیستند. یک شعله پرقدرت میتواند آب را در 5 دقیقه و یک شعله ضعیفتر میتواند آن را در 10 دقیقه به جوش بیاورد. ابزارهای نظامی ضعیفتر هنگامی که به جای استفاده در عملیاتهای چند ماهه در عملیاتهای چندساله استفاده شوند قدرت تخریبشان بهشدت افزایش خواهد یافت. همینگونه به جای اخراج آمریکا در یک سال از منطقهای میتواند آن را در نبردی طولانی و 5 ساله از آنجا اخراج کند.
2 -ساختارسازی در زمین رقابت
درحالیکه بهرهگیری از ابزارهای قدرتمند نظامی همانند جنگندهها نیاز به زمان کوتاهی دارد و منجر به ساختارسازی و سرایت به دیگر حوزهها نمیشود، استفاده مداوم از ابزارهای ضعیفتر قدرت مانند بهرهگیری از راکت، پهپاد و بمبهای کنار جادهای موجب ساختارسازی و سرایت آن میشود. گروههای استفادهکننده از چنین سلاحهایی که درحوزه پیرامونی محل استقرار نظامی دشمن مستقر شدهاند بخشی از ساختارسازی صورتگرفته بهشمار میروند.
3 -ایجاد بهت و فشار روانی در دشمن
آسیب خوردن کشور مسلح به ابزارهای قدرتمند از ابزارهای نظامیای که به شکل نسبی ضعیفتر هستند باعث آسیب به وجهه چنین ابزارهای قدرتمندی شده و بهکارگیرندگان آن را از لحاظ روانی دچار آشفتگی میسازد. هنگامی که یک کشور مسلح به سامانههای پدافند هوایی چندلایه، پهپادهای گرانقیمت و همچنین بالگردها و جنگندههای توانمند توسط راکتهای بیارزش آسیب ببیند چنین مسالهای فشار روانی زیادی به تصمیمگیرندگان و نیروهای میدانی این کشور وارد میآید. این فشارها در جنگ موسوم به جنگ ارادهها تاثیری پررنگ دارد.
4 -دشوار بودن مقابله
استفاده طولانیمدت از ابزارهای نظامیای که به نسبت ضعیف تلقی میشوند بهراحتی قابل پیگیری نبوده و منشأشان قابل تشخیص نیست. درحالی که به راحتی میتوان منشأ تجهیزاتی مانند تانک، نفربر و بالگردها را پیگیری کرد.
5 -تزریق آرام و تحملپذیر کردن جو جنگی
بهکارگیری ابزارهای قدرتمند جنگی میتواند به سرعت جنگی فراگیر را آغاز کند اما استفاده از ابزارهای ضعیفتر که مستلزم بهکارگیری در زمان طولانیتری هستند یا اساسا منجر به شکلگیری جو جنگی در محل بهکارگیری نشده یا به دلیل مدت زیاد جو جنگی را قابلپذیرش میسازد.
6 -بهرهگیری از پیوستهای متعدد
استفاده طولانیمدت از ابزارهای قدرت باعث میشود ساختارهایی در حوزه نظامی در زمین محل مقابله با دشمن شکل بگیرد اما فایده این نبرد چیزی بیشتر از ساختارسازیهای تکبعدی است. ساختارهای ایجاد شده در محل درگیری برای پشتیبانی از خود به دنبال پیوستهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی گام برداشته و تبدیل به مجموعههایی چندسویه خواهند شد.