ظرفیتهای نظامی و اقتصادی پوتین تا بهار تمام خواهد شد. مهمات او نهایتا تا ماه آوریل (نیمه فروردین) تمام خواهد شد و اقتصاد روسیه حتی قادر به تامین نیازهای اولیه روسها نخواهد بود. به همین علت است که پوتین عجله دارد. او در تلاش است تا نقطه شروع خوبی برای مذاکرات ایجاد کند.ممکن است پوتین دیگر نتواند پیروز شود، اما هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که او میتواند نابودشان کند. او منزوی نیست.
به گزارش نباءخبر،گری کاسپاروف در سال 1963 در باکو به دنیا آمد. مادرش معلم موسیقی و پدرش نوازنده ویولن بود. او در پنجسالگی شطرنج را یاد گرفت و بعدها به یک بازیکن حرفهای شطرنج تبدیل شد. در سال 1985 کاسپاروف که ریشه یهودی-ارمنی دارد، برای اولینبار قهرمان شطرنج جهان شد و تا سال 2000 از این قهرمانی دفاع کرد. کاسپاروف در سال 2005 به حرفه شطرنج خود پایان داد و پا به عرصه سیاست روسیه گذاشت. در سال 2013 به تبعید رفت. او از آن زمان تاکنون در سازمانهای مختلف
علیه ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه حضوری فعال داشته است. کاسپاروف با خانوادهاش در نیویورک زندگی میکند. او در سال 2014 تابعیت کرواسی را دریافت کرد.
گری کاسپاروف قهرمان سابق شطرنج جهان معتقد است که رژیم ولادیمیر پوتین در بهار فرو خواهد پاشید. او در مصاحبهای با اشپیگل در مورد اینکه مسکو چقدر خطرناک است و چه چیزی در انتظار روسیه شکستخورده است، صحبت میکند.
آقای کاسپاروف، پرچم روی یقه شما به جای سفید-آبی-قرمز، سفید-آبی-سفید است. آیا این پرچم ساختگی از روسیهای است که دوست دارید؟
ایده حذف نوار قرمز از پرچم روسیه به طور خودبهخود در میان روسهای تبعیدی، از ریگا گرفته تا سانفرانسیسکو مطرح شده است. با توجه به وقایع جاری در اوکراین، ما روسها دیگر نمیتوانیم رنگ خون را روی پرچم خود داشته باشیم. اما در عین حال، اینها رنگهای جمهوری آزاد نووگورود (Novgorod) در قرون وسطی است و این پرچم سفید-آبی-سفید از نظر تاریخی، نمادین است.
ممکن است کمی توضیح دهید؟
ما تازه شاهد رویارویی نهایی دو نسخه از روسیه هستیم: روسیه طرفدار اروپا و روسیه وطنپرست افراطی که ترکیبی از ایدئولوژی بیزانسی و ماشینآلات نظامی اردوی زرین است…
حکومت فئودالیستی مغول.
و شاید فقط ما این فرصت را برای روسیه طرفدار اروپا میبینیم تا از روسیه امپریالیستی انتقام بگیرد.
این جنگ به وضوح حساب شخصی شما با ولادیمیر پوتین هم است. چه چیزی شما را ترغیب میکند؟
20 سال است که من با آقای پوتین میجنگم و همیشه گفتهام که رژیم او به یک تهدید فاشیستی تبدیل خواهد شد؛ نه تنها برای روسیه، نهتنها برای همسایگانش، بلکه برای تمام جهان. کاش افراد بیشتری به این هشدارها توجه میکردند.
بسیاری از روسهایی که علیه پوتین اقدامات شجاعانه انجام دادهاند، از موضع رادیکال شما ناراحت میشوند، تا حدی به این دلیل که شما این موضع را از شرایطِ امنِ خارج از کشور میگیرید. مثلا شما گفتهاید کسانی که میخواهند در سمت درست تاریخ باشند، باید وسایلشان را جمع کنند و از کشور بروند.
این جنگ است. شما یا در این طرف جبهه هستید یا در طرف دیگر. هر شهروند روسیه، از جمله من، مسئولیت جمعی این جنگ را بر عهده دارد. اما مسئولیت شخصیمان متفاوت است. روسیه امروز یک دیکتاتوری فاشیستی و در حال ارتکاب جنایات علیه بشریت است و همه کسانی که اکنون در روسیه حضور دارند، چه بخواهند و چه نخواهند، بخشی از این ماشین جنگی هستند.
همه که نمیتوانند به سادگی کشور را ترک کنند. کشورهای همسایه مانند لیتوانی، جایی که شما در آن بهطور منظم انجمن روسیه آزاد را با روسهای در تبعید برگزار میکنید، مرزهای خود را به روی روسها بسته است.
نمیتوان به مردم اجازه داد که رفتوآمد کنند. در سال 1941 هم هیچ توریست آلمانیای در لندن وجود نداشت، بنابراین من پیشنهاد دادم که فقط از آن دسته از روسهایی استقبال کنیم که بیانیهای را با سه اصل امضا میکنند: یک، جنگ جنایتکارانه است. دو، رژیم پوتین نامشروع است و سه، اوکراین تجزیهناپذیر است.
این ایده، خشم بسیاری از روسها را برانگیخته است و مردم از آن به عنوان گذرنامهای برای «روسهای خوب» یاد میکنند؛ گذرنامهای که شهروندان کشور را به خوب و بد تقسیم میکند.
مساله «خوب» یا «بد» نیست. برای اوکراینیها مهم است که ببینند فقط آندسته از روسها مجازند به غرب سفر کنند که از پوتین فاصله میگیرند و کسانی که این بیانیه را امضا میکنند، طبق قوانین پوتین، در سه مورد مجازات خواهند شد.
این جنگ تا کی ادامه خواهد داشت؟ پوتین اخیرا برای ارسال نیروهای جدید به جبهه، بسیج اعلام کرد.
ظرفیتهای نظامی و اقتصادی پوتین تا بهار تمام خواهد شد. مهمات او نهایتا تا ماه آوریل (نیمه فروردین) تمام خواهد شد و اقتصاد روسیه حتی قادر به تامین نیازهای اولیه روسها نخواهد بود. به همین علت است که پوتین عجله دارد. او در تلاش است تا نقطه شروع خوبی برای مذاکرات ایجاد کند.
ممکن است پوتین دیگر نتواند پیروز شود، اما هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که او میتواند نابودشان کند. او منزوی نیست.
معروف است که دیکتاتورها، بازندهها را دوست ندارند و پوتین در شرف شکست در جنگ است.
او دیگر چه کسی را دارد؟ ایران در حال حاضر مشکلات دیگری دارد. چین هیچ کاری برای پوتین انجام نمیدهد. قزاقستان به او پشت کرده است. حمایت روزبهروز در حال کاهش است. حتی صربستان هم از بهرسمیتشناختن آن به اصطلاح همهپرسی امتناع کرد. پوتین تنهاست.
شما به عنوان یک شطرنجباز فکر میکنید پوتین بازیگری منطقی است؟
حمله به اوکراین اشتباه بزرگی بود. اما پس از تجربیات پیشینِ پوتین با آمریکاییها، فرانسویها و آلمانیها، منطقی بود که او تصور کند که آنها به او اجازه میدهند از مجازات فرار کند. پوتینِ دیکتاتور هرگز شطرنج بازی نکرده، اما پوکر چرا. و او در پوکر ژئوپلیتیکی خوب بازی کرده. او اغلب با کارتهای بد، پیروز شده، چون حریفانش تسلیمِ بلوف او شدند. اکنون او به غریزه میداند که شکست در این جنگ، بقای سیاسی و فیزیکی او را زیر سوال میبرد. پوتین تمام امکانات خود را بسیج خواهد کرد. سوال این است: در چه مقطعی اطرافیان به دنبال استراتژی خروج برای خود خواهند رفت؟
شکست روسیه چه معنایی خواهد داشت؟
ما از تاریخ روسیه آموختهایم که هر شکست نظامی و ژئوپلیتیکی منجر به تغییرات شگرفی در داخل کشور میشود، خواه جنگ کریمه در سال 1855 باشد، جنگ روسیه و ژاپن در سال 1905، بنبست در جنگ جهانی اول یا پایان جنگ سرد در سال 1989. اما این شکست میتواند بدترینِ همه آنها باشد زیرا بسیار چشمگیر شده است. این شکست مانند سال 1945 در آلمان خواهد بود.
مقایسه جسورانهای کردید. آلمان اشغال و ویران شد. بعید است روسیه به سرنوشت مشابهی دچار شود.
حرفم در مورد احساس شکست است، درک اینکه امپراتوری روسیه مرده است و این درک زمانی محقق خواهد شد که کریمه آزاد شود و پرچم اوکراین بر فراز سواستوپول، شهر بندری اصلی کریمه به اهتزاز درآید.
به نظر نمیرسد که این اتفاق به این زودیها رخ دهد. به نظر شما چرا روسها آمادگی جنگیدن برای کریمه را ندارند؟
مردم در مسکو و سنپترزبورگ از قبل با پای خود نظرشان را ابراز کردهاند. آنها دارند فرار میکنند. بله وقتی همه اینها را در تلویزیون میبینند، میگویند اوه، کریمه، چقدر عالی است. اما اینکه به خاطر آن کشته شویم؟ نه متشکر.
پس از آن فروپاشیای که پیشبینی میکنید چه خواهد شد؟
روسیه دوران وحشتناکی را پشتسر خواهد گذاشت. اگر نه دههها، سالها طول میکشد تا روسها بتوانند با اوکراینیها آشتی کنند. مردم روسیه نیز قطعا قادر به داشتن دموکراسی نیستند. اما آنها به هیچوجه چارهای ندارند جز اینکه برای بازگشت به اروپا تلاش کنند، تحریمها را کنار بگذارند و دوباره شروع کنند.
هیچ جایگزینی برای تغییر رویه به سوی غرب وجود ندارد؟ آیا این فقط آرزو نیست؟
اگر نتوانیم به اروپا برگردیم، به کشور اقماری چین تبدیل خواهیم شد. پکن فقط منتظر فروپاشی روسیه است. چین از نظر جمعیتی و اقتصادی، بزرگترین تهدید برای موجودیت ماست. طبق تاریخنگاری رسمی چین، نزدیک به نیمی از خاک روسیه، در واقع از آنِ چین بوده است.
آخرین فروپاشی روسیه در سال 1991 بود، تجربهای آسیبزا از بیثباتی و فلاکت اقتصادی که روسیه هنوز بر آن فائق نشده است.
من به تواناییهای همرزمم ميخائيل خودوركوفسكي اعتماد دارم که پس از لغو تحریمها، امور را در مدت زمان کوتاهی سازماندهی کند. هنوز عناصر فعال اقتصاد بازار در روسیه وجود دارد.
بعد از مدتها دوری، آیا هنوز روسهای معمولی و آنچه را که واقعا میخواهند درک میکنید؟
من ادعا نمیکنم که کاملا چنین درکی دارم، اما میتوانم دادههای موجود را تحلیل کنم. بیشترِ روسها چندان به این جنگ اهمیت نمیدهند. حدود 10 درصد به دلایل اخلاقی با این جنگ مخالف هستند، 30 درصد موافق و 60 درصد هم واقعا اهمیتی نمیدهند.
حمایت بسیاری از روسها از پوتین بسیار قویتر از آن چیزی است که غرب بخواهد باور کند.
تا زمانی که او پیروز شود! من انکار نمیکنم که بیشترِ روسها از دیدن اوکراینِ تحتِ سلطه خوشحال میشوند و البته از نظر اخلاقی شنیع است که هموطنان من قتلعام بوچا را ببینند و بگویند: اوه، اینها الکی است. اما اکنون پوتین در حال شکست است و این به آن معناست که مردم روسیه باید بهای جنگ را بپردازند.
دیگر مخالفی در روسیه وجود ندارد. اما اپوزیسیون در تبعید نیز ضعیف ظاهر شده و به نظر با هم درگیر هستند. در ماه مه، شما و میخائیل خودورکوفسکی «کمیته اقدام روسیه» را در لیتوانی تاسیس کردید. با این حال اما آیا میتوانید ادعا کنید که از جانب روسها صحبت میکنید؟
البته که ما نمیتوانیم از جانب تمام روسیه صحبت کنیم، اما میتوانیم از نظر سیاسی نماینده کسانی باشیم که روسیه را ترک کرده و اعلامیه ما را علیه جنگ امضا کردهاند. این همان چیزی است که به آن امیدواریم و نیز امیدواریم که این افراد جزو صاحبمنصبان جدید روسیه باشند. زیرا اگر روزی رژیم سقوط کند، دهها هزار نفر از مقامات فاسد باید جایگزین شوند و یک فرد با تجربه نیز باید پا به میدان بگذارد. این را میدانم؛ من خودم 10 سال است که بیرون از روسیه هستم، میخائیل خودورکوفسکی هم همینطور. شما به افرادی نیاز دارید که به تازگی کشور را ترک کردهاند.
به نظر نمیرسد پیروان الکسی ناوالنی که اخیرا از کشور گریختهاند، علاقهای به همکاری با شما داشته باشند. طرفداران او در جلسه شما در لیتوانی شرکت نکردند. چرا؟ ناوالنی زندانی مطمئنا برجستهترین چهره مخالف در روسیه است.
پیروان ناوالنی مانند یک فرقه رفتار میکنند. آنها قبلا در داخل روسیه تشریک مساعی چندانی نداشتند و فعلا خود را از بقیه جدا نگه داشتهاند. من هم دوست دارم آن جمله «کریمه برای اوکراین است» را با صدای بلند و بدون لکنت فریاد بزنند.
ناوالنی الحاق کریمه را غیرقانونی خوانده، اما بازگشت خودبهخودی آن را رد کرده است. او میگوید که کریمه یک «ساندویچ» نیست که بتوان آن را به سادگی از این دست به آن دست کرد. او ظاهرا رویکردی متفاوت از شما را دنبال میکند.
روسیه فقط در صورتی میتواند خلاص شود که تمامیت ارضی اوکراین و دیگر همسایگانش را به طور کامل بپذیرد. تفاوت دیگر ما با ناوالنی این است: ما در «کمیته اقدام روسیه» فکر میکنیم که روسیه باید از امپراتوری بودن دست بردارد و اگر تاتارستان یا چچن راه خودشان را بروند، خوب است. من شجاعت
ناوالنی را تحسین میکنم، اما فداکاری شخصی او برای رفتن به زندان از نظر من اشتباه بزرگی بود. از نظر سیاسی، در زمانی که نیازمند اتحاد همه نیروها است، این کار او خیلی عاقلانه نبود. حضور آقای ناوالنی در اینجا تاثیرگذارتر خواهد بود که بتوانیم در مورد همکاری با هم بحث کنیم.
وقتی به سالهایی که در جنگ علیه پوتین در تبعید گذراندهاید نگاه میکنید، چه دستاوردی داشتهاید؟
بیپرده بگویم: من سالها در مورد این جنگ هشدار داده بودم. اگر مردم اروپا و آمریکا به حرف من گوش میدادند، زندگیهای بیشماری نجات مییافت و برخلاف ناوالنی که خود را برای الحاق کریمه آماده کرد، من گفتم: کریمه اولین محل نسلکشی اوکراینیها و تاتارهای کریمه است.
مثلا آلمان در سناریوی شما چه نقشی باید ایفا کند؟
آلمان کمک زیادی به گستاخی پوتین کرد. او بهخاطر وابستگی آلمان به گاز روسیه، معتقد بود که میتواند شرایط خود را به اروپا دیکته کند. اکنون آلمان فرصتی منحصربهفرد برای بازآفرینی خود دارد تا در برابر کسانی که روح نازیها در آنها حلول کرده و
بهطور غمانگیزی در روسیه سکنی گزیدهاند، بایستد. در سال 1942، قطارهای تبعید به غرب میرفتند. اکنون آنها به سمت شرق میروند. در حال حاضر حدود 5/2میلیون اوکراینی به روسیه تبعید میشوند. آلمان میتواند ائتلافی را برای پایان دادن به این جنگ و این نسلکشی رهبری کند.
شما به جای گرفتن گاز طبیعی از روسیه، واردات انرژی از آذربایجان را توصیه میکنید، یعنی از همان دیکتاتوریای که بهتازگی به ارمنستان حمله کرده است. شما از این درگیری آگاهید. بالاخره خودتان ریشه ارمنی دارید و در آذربایجان بزرگ شدهاید. آیا باید یک دیکتاتور را جایگزین دیکتاتور دیگری بکنیم؟
ساده بگویم، من حقیقتا از تصمیم اتحادیه اروپا برای یافتن منابع جایگزین گاز حمایت کردم. وقتی با تهدیدات وجودی مواجه هستید باید سازش کنید. من از مخالفت با دیکتاتورهای آذربایجان و ترکیه دست بر نمیدارم. اما اکنون موضوع، تعیین مهمترین هدف است و من گمان میکنم رژیم پوتین بزرگترین تهدید وجودیای است که جهان آزاد با آن مواجه است.
اگر دولت روسیه حقیقتا سقوط کند، شما و خانوادهتان به مسکو برمیگردید؟
من خودم به دنبال پست سیاسی در روسیه نیستم. اما حاضرم زمان، انرژی و اعتبارم را بگذارم تا روسیه بتواند به خانواده ملتهای متمدن بازگردد.