تله در خلیج فارس برای ایران

به تحلیل کارشناسان سیاسی

در این فضای ملتهب که آمریکا می‌کوشد دلگرمی دوباره هم پیمانان عربی اش را به دست آورد، اتفاقات در حال وقوع در آب‌های خلیج فارس زیر سایه نبرد پنهان میان نظامیان در صورت عدم وقوف تهران به اهداف پنهان آمریکایی ها، یک خروجی بیشتر نخواهد داشت؛ واکنش‌های شتاب زده‌ای که کشور را در دام جنگ‌طلبان واشنگتن می‌اندازد و همه آنچه در تهران و پایتخت‌های عربی در مسیر تحقق منافع ملی هر یک، جریان یافته با فروپاشی رو به رو می‌سازد.

به گزارش نبأخبر،تصمیم جدید ایالات متحده برای اعزام هزاران تفنگدار مسلح به آب‌های خلیج فارس، پرده جدیدی از نمایش یک سر طیف تندرو‌ها این بار در واشنگتن را به تصویر کشیده تا القای تقابل میان ایران و آمریکا را پی بگیرند و نگذارند آتش بحران میان دو کشور خاموش شود؛ وضعیتی متاثر از تحولات مثبت در روابط ایران و کشور‌های عربی که بی‌توجه به عبور از خط قرمز‌های امنیتی آمریکا در منطقه پیش رفته است؛ بنابراین تصمیم ایالات متحده به اعزام نیرو‌های نظامی بیشتر به خلیج فارس به عنوان یکی از نقاط دردسترس بحران، فارغ از دلایلی که پیرامون آن مطرح است، می‌تواند شکل دهنده سطح تازه‌ای از تنش باشد که در صورت عدم هوشیاری تهران، موج خسارت باری در آب‌های جنوبی برای کشور رقم خواهد زد.

وقتی نیروی دریایی ایالات متحده چند روز پیش اعلام کرد که بیش از ۳ هزار نیروی آمریکایی به‌عنوان بخشی از برنامه جلوگیری از توقیف نفتکش‌ها از سوی ایران وارد دریای سرخ و به دو کشتی جنگی منتقل می‌شوند، معلوم شد بازتاب و اثرات ساخته و پرداخته شده گشایش در رابطه ایران و بازیگران عربی در داخل و خارج خاورمیانه یکسان نبوده است. در حالی که ابعاد فزاینده این تحولات، ایران را نسبت به روند تنش زدایی شکل گرفته امیدوار ساخته، واکنش تندرو‌های آمریکایی از مسیر واقعی‌اش منحرف شده و به سمت حوادث هزینه ساز در قالب امنیتی کردن بیش از پیش آب‌های جنوبی ایران حرکت می‌کند. این پروژه در مرحله جدید با طرح ادعای ناامن سازی عبور و مرور نفتکش‌ها و کشتی‌های حامل محموله انرژی در تنگه هرمز از سوی ایران کلید خورده است؛ امری که می‌تواند برای تندرو‌های داخلی و خارجی بهانه خوبی فراهم کند تا با روشن کردن آتش بحرانی تازه، گفتگو‌های پشت پرده ایران و آمریکا را به بن بست برسانند و مناسبات رو به افزایش ایرانی – عربی را روی نقشه‌های شوم سوار نمایند. این صورت مساله، وضعیتی را پدیدار می‌کند که بحران سازان داخلی و خارجی، در آن، اصل را بر تخلف و تقابل می‌گذارند و چه بسا در مواردی که هیچ رویارویی حادی هم در میان نیست، به ساخت مرز‌های تصنعی اقدام می‌کنند؛ مرز‌هایی سرخ که ترجمانی از بحران هستند و چینش و آرایش جنگی که نمادی از تنش خاموش به شمار می‌آیند.

نبرد پنهان
در این فضای ملتهب که آمریکا می‌کوشد دلگرمی دوباره هم پیمانان عربی اش را به دست آورد، اتفاقات در حال وقوع در آب‌های خلیج فارس زیر سایه نبرد پنهان میان نظامیان در صورت عدم وقوف تهران به اهداف پنهان آمریکایی ها، یک خروجی بیشتر نخواهد داشت؛ واکنش‌های شتاب زده‌ای که کشور را در دام جنگ‌طلبان واشنگتن می‌اندازد و همه آنچه در تهران و پایتخت‌های عربی در مسیر تحقق منافع ملی هر یک، جریان یافته با فروپاشی رو به رو می‌سازد.

هنوز از یاد‌ها نرفته است چند ماه پس از دستیابی ایران و ۱+۵ به توافق هسته‌ای که دورنمایی مثبت را در سیاست خارجی ایران به رخ می‌کشید، حمله شماری از نیرو‌های خودسر به اماکن دیپلماتیک عربستان در تهران به سرعت تبدیل به موجی شد که ریاض سوار بر آن نه تنها روابط دیپلماتیک خود با تهران را قطع کرد که با بهره‌گیری از شیوه تهدید و تطمیع به تشکیل جبهه‌ای متحد علیه تهران برآمد؛ سیاستی که در مورد تعدادی از کشور‌های کم توان منطقه کارگر افتاد و سیاست خارجی کشور‌های مستقل‌تر را نیز از تأثیرات خود بی نصیب نگذاشت. به این ترتیب در حالی که جهان پس از توافق با واقعیت ایرانی مواجه شده بود که در‌های رابطه اش با کشور‌های جهان و از جمله کشور‌های تعریف شده تحت معنای «غرب»، یکی پس از دیگری گشوده می‌شد و عمق راهبرد سیاست خارجی اش را به مذاکراتی تحمیل می‌کرد که تا پیش از توافق از حضور و اظهارنظر نمایندگان ایران خالی بود، ماجرای اشغال سفارت عربستان، ترمز این تحولات پرشتاب را کشید و آغازگر موج پرهزینه‌ای مبنی بر رویارویی منطقه‌ای ایران و بازیگران عربی شد. این اتفاقات برای تندرو‌های واشنگتن پاس گلی بود تا با پررنگ کردن حضور مداخله جویانه خود در آب‌های سرزمینی ایران، اسباب تنش و درگیری غیر مستقیم نیرو‌های نظامی ایرانی – آمریکایی را فراهم سازد.

احتمال تکرار تاریخ
جریان جنگ طلب به خوبی می‌داند که نقش آفرینی اش به فراخور فرصت‌ها موقتی است که باید از آن به بهترین شکل استفاده کند و حالا یک سر این طیف در واشنگتن، قصد دارد برای برهم زدن معادلات جاری در منطقه، با مین گذاری، فضایی شکل دهد تا هرگونه تنش احتمالی را به گردن ایران بیندازد و از این طریق، احتمال و استقبال از تنش نظامی را افزایش دهد؛ بنابراین از دست دادن تاب و توان، موضع گیری‌های عجولانه، تهدید‌های حساب نشده مقامات رسمی و غیررسمی ایران و خودزنی‌های بی حاصل می‌تواند سوخت لازم را به ماشین جنگی تندرو‌ها برساند.

حوادث تاریخی اشاره شده، نمونه‌های مغتنمی برای نگاه موشکافانه، انتقادی و درس آموز به تحولاتی است که در آینده نیز ممکن است موارد مشابهی داشته باشد و می‌تواند به تصمیم گیران و مجریان بیاموزد که چگونه می‌توان با تدبیر و درایت، آسیب‌های امنیتی و دیپلماتیک ناشی از تحرکات تندرو‌ها را به حداقل برسانند. بویژه آنکه در شرایط کنونی با وجود چنین پیشینه‌ای، همان قدر که عوامل و دلایل برای بالاگرفتن رقابت میان ایران و آمریکا وجود دارد، برخی واقعیت‌ها و نگرانی‌ها سبب شده حرکت به سمت گفتگو و کاهش تنش میان دیپلمات‌های ایران و آمریکا به گوش برسد.
سیاست خارجی دولت رئیسی زمانی خود را به درستی نشان می‌دهد که در عین رصد و هوشیاری نسبت به تحرکات پیدا و پنهان جناح‌های مشترک المنافع، روی گشاده خود را به دیپلماسی آشکار کند. روندی که می‌تواند مانع از تکرار حوادثی شود که تبعات آن دامن گیر منافع ملی می‌شود و جبران آن سال‌ها زمان خواهد برد.

 


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید