اقتصاد ایران به اندازهای مشکلات ساختاری در اقتصاد کلان دارد و بنگاههای اقتصادی به اندازهای گرفتارند و شهروندان به میزانی در گرداب تنگناها دستوپا میزنند که گروهی میگویند همینها اجازه ندادند و نمیدهند مشکلات اقتصادی را ببینیم.
به گزارش نبأ خبر، یک داستان وجود دارد که البته هسته مرکزی مفهوم آن واحداست اما مصداقهای گوناگونی برای آن آوردهاند. مفهوم این است که انبوه مسائل و مشکلات اجازه نمیدهند همین انبوهی دیده شود و کسانی به اشتباه میافتند و کسانی هم دیگران را به اشتباه میاندازند.
به طور مثال گفته میشود گروهی را برده بودند که اقیانوسی را دیده و در باره آن نظر دهند یا توصیفش کنند. در میان کسانی که قرار بود اقیانوس نشان داده شده را توصیف کنند، یک یا چند نفر نوشته بودند «اینقدر آب بود که اجازه نداد اقیانوس را ببینیم!» یا در مثالی دیگر میگویند گروهی را برای دیدن یکی از بزرگترین جنگلهای جهان برده و از ارتفاع جنگل را نشان دادند. در اینجا نیز گروهی گفته بودند «اینقدر درخت بود که ما نتوانستیم جنگل را ببینیم.» واقعیت این است که اقتصاد ایران به اندازهای مشکلات ساختاری در اقتصاد کلان دارد و بنگاههای اقتصادی به اندازهای گرفتارند و شهروندان به میزانی در گرداب تنگناها دستوپا میزنند که گروهی میگویند همینها اجازه ندادند و نمیدهند مشکلات اقتصادی را ببینیم.واقعیت اقتصاد ایران همانی بود و هست که رسانههای نیرومند جریان سیاسی اصولگرایان در دوره ریاستجمهوری حسن روحانی هر روز دهها و صدها خبر درباره وضعیت نامساعد آن از ابعاد گوناگون تاکید میکردند و همه این تنگناها را نیز به مدیریت غیرجهادی و مدیریت اشرافی و مدیریت ناکارآمد دولت و به ویژه رییس دولت قبلی نسبت میدادند. به عبارت دیگر اقتصاد ایران و کسبوکار شهروندان و معیشت مردم به اندازهای در گرداب تنگناها افتاده است که گروهی از اساس میخواهند آن را نادیده بگیرند و با شهامت و شجاعتی بهتبرانگیز میگویند کدام مشکلات؟ در چنین وضعیتی چه باید کرد؟ آیا باید نگفت و ننوشت و به امید اینکه مسائل ریز و درشت اقتصاد، مشمول مرور زمان شده و از یادها میروند، سکوت کرد؟ برخی حتی باور دارند برای امیدآفرینی بدون مابهازای واقعی در جامعه، روزگار اقتصادی را رو به بالندگی نشان دهیم و شهروندان ایرانی را در حالت امیدواری قرار دهیم. این البته یک راهبرد کارساز برای دورهای کوتاه است که بدانیم و آگاه باشیم روزهای سخت به زودی سپری شده و چشماندازی روشن در پیشرو است. اگر اقتصاددانانی و یا سیاستمدارانی هستند که اینگونه میاندیشند و اینگونه میبینند، بهتر است با یادآوری مصداقها و نمادها و مثالهایی به شهروندان امیدواری بدهند و به آنها یاد بدهند که اقیانوس، همان آبهای انباشته شده برهم و جنگل، همان درختهاست. میتوان در کوتاهمدت از امیدآفرینی استفاده کرد و جنگل و اقیانوس تنگناها را در اقتصاد ندید و نگفت و واژگونه بیان کرد، اما شهروندان ایرانی هوشمند شدهاند و خبرها را از یکجا و دوجا نمیگیرند