به نقل ازصدانیوز،پیش بینی های اقتصادی ایران از سوی بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و همچنین اقتصاددانان ایرانی و مرکز پژوهشهای مجلس هیچ شوقی دردل ایجاد نمی کند. چشم اندازی که از نرخ رشد اقتصادی ایران درسال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ دیده میشود منفی است و این به معنای فرورفتن اقتصاد کشور در باتلاق رکود […]
به نقل ازصدانیوز،پیش بینی های اقتصادی ایران از سوی بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و همچنین اقتصاددانان ایرانی و مرکز پژوهشهای مجلس هیچ شوقی دردل ایجاد نمی کند. چشم اندازی که از نرخ رشد اقتصادی ایران درسال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ دیده میشود منفی است و این به معنای فرورفتن اقتصاد کشور در باتلاق رکود است. روندهای شاخص نرخ تورم نیز ناامیدکننده است و پیش بینی ها این است که نرخ تورم امسال احتمالا رکوردشکنی خواهد کرد.
شاخص واردات و صادرات نیز به مثابه یک متغیر مهم اقتصادی نیز چنگی به دل نمیزند. درمیان این شاخصها که روند بدتر شدن را نشان میدهد نرخ بیکاری فزاینده نیز اصلا در وضعیت خوبی قرار ندارد باید منتظر افزایش چشمگیر بیکاران باشیم. بررسیها نشان میدهد نرخ رشد سرمایه گذاری نیز در سال ۱۳۹۸ و حتی سالهای بعدی در بدترین موقعیت قرار خواهد داشت. این ارقام و اعداد و روندها برای ایرانیان دلسوز به این مرز و بوم و به این آب و خاک ناراحت کننده و دلهره آور است.
نگاه سخت و نامنعطف
اکنون درمیان نخبگان ایرانی دو دیدگاه سر مرزی وجوددارد. یک دیدگاه این است که اقتصاد ایران و شرایط سیاسی کشور در بدترین وضعیت قرار ندارد و نباید همه چیز را سیاه و ناامیدکننده دید. این دیدگاه بر عنصر سیاست تکیه دارد و باور دارد اقتصاد ایران آنقدرها هم وضعیت سختی ندارد و امکانات موجود توانایی پاسخ دادن به وضعیت بدتر از این را هم دارد و نباید با هراس افکنی در دل شهروندان راه بیم و ناامیدی را هموار کرد. این گروه برای اینکه نشان دهند تا چه میزان باورشان درست است استدلال می آورند که ایران روزهای سختتر از این نیز دیده است و به روزهای جنگ تحمیلی اشاره میکنند و میگویند ایران در روزها و سالهایی با فروش نفت ۵ دلاری نیز سر پا مانده است. هواداران و نظریه سازانی با دیدگاه یادشده باور دارند یا این گونه وانمود میکنند که ایرانیان تابآوری بالایی دارند و اگر حتی روزهایی برسد که با قحطی مواجه شوند برای حفظ کشور سرپا می ایستند و تسلیم شرایط نخواهند شد و این یک برتری در برابر دشمن است. این دیدگاه باور دارد که اقتصاد ایران توانایی هایی دارد که به دلیل ناکارآمدی دولت و فقدان نظارتهای کارساز از سوی دولت هدر می رود و اگر یک دولت کارآمد بر سر کار بیاید با شتاب روزگار شهروندان بهتر خواهد شد. این گروه می گویند برای عبور از این وضعیت باید بنگاهها را زیر فشار قرار داد تا کالاهایشان را با قیمتهای معقول و با سودهای کم بفروشند تا مردم تحت فشار قرار نگیرند. از نظر این گروه دادوستد با کشورهای همسایه مثل عراق و افغانستان برای عبور از وضعیت امروز کمک می کند. در مواجهه با شرایط تحریم نیز باید با سیاستهای سخت به نبرد دشمن رفته و آنها را ناگزیر کنیم اجازه دهند نفت ایران به فروش برسد یا اینکه ایران اجازه نمی دهد نفت دیگران نیز به فروش برسد. باورمندان به این دیدگاه میگویند که اقتصاد نئولیبرالی ایران را به روزهای سخت کشانده است و باید این سیاستها تغییر یابد.
نگاه دیگر
در برابر دیدگاه یادشده اما جریانهای فکری و افرادی هستند که می گویند نباید ساده انگار بود و مسائل را برای رضایت خاطر خودمان تقلیل داد. براساس این دیدگاه که البته بیشترین افراد و دیدگاهها آن را تایید میکنند اقتصاد ایران در گودال افتاده است و بیرون کشیدن آن از گودال هر روز ژرفتر شده با این سیاستهای چندبار شکست خورده ناممکن است. به اعتقاد این افراد اگر در این سالهای سخت پیش رو نتوانیم راهی برای شکست دادن ساختارهای نادرست پیدا کنیم درخت اقتصاد ایران خشک خواهد شد و از ریشه می افتد. اقتصاد ایران ضعیف شده و نرخ منفی اقتصاد در سه سال از هفت سال گذشته مردم را فقیرتر از هر زمان دیگر کرده است و کاهش قدرت خرید مردم یک واقعیت انکارناشدنی است که به کاهش خرید و ادامه رکود منجر خواهد شد. باور این گروه این است که وادار کردن بنگاهها به اینکه با زیان فعالیت کنند به استهلاک سرمایه آنها منجر شده و فعالیت غیراقتصادی برای بنگاهها سم مهلک است. از سوی دیگر نمیتوان با نیروی نظامی و استفاده از ابزارهای غیر اقتصادی بازار جهانی نفت را باشرایط سخت رو به رو کرد.
واقعیت چیست
واقعیت امروز ایران همان است که برخی از آنها را در سطرهای نخست یادآور شدیم. بر عناصر یادشده می توان انبوهی از سیاستهای ناکار آمد دیگر را نیز در سطحی پایینتر در کانون توجه قرار داد که داستان اقتصاد و کسبوکار ایرانیان را با آسیب جدی مواجه کرده است. بودجه دولت و بودجه کشور یک نارسایی بزرگ و دردسرساز است که خود بر پیچیدگیهای وضع موجود دامن میزند. کسری بودجه سال ۱۳۹۸ از کجا باید تأمین شود؟ گفته میشود در شرایط پیش بینی شده قبلی رقمی نزدیک به دست کم۱۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه خواهیم داشت. بانکهای کشور، سازمان تأمین اجتماعی، سازمان خصوصی سازی، بازار سهام، سرمایهگذاری خارجی و راههای دیگر برای تأمین سرمایه بی مقدار شده و دیگر توانایی جذب سرمایه و درآمد از مسیرهای یادشده بسته است. بنابراین باید راه تازهای را جستجو کنیم که این راه تا این روزها پیدا نیست. واقعیت این است که ایران در موقعیتی نیست که بتواند به امید صادرات بیشتر نفت باشد و یا امیدوار باشد بازار جهانی نفت ایران را در موقعیت بهتری قرار دهد. ناترازی بانکهای کشور و بدهیهای تودرتوی بانکها به بانک مرکزی و دولت به بانکها اجازه استفاده از منابع بانکی را به دولت نمیدهد. اکنون میزان نه چندان بالای منابع ارزی شاید تنها راه برای کسب درآمد ریالی برای دولت باشد که این راه نیز میتواند با نشر اسکناس به تورم بیشتر منجر شود. افزایش نرخ دلار به ریال نیز راهی برای تأمین درآمد برای دولت است که البته به افزایش قیمت کالاها منجر میشود و نرخ تورم را با شتاب بیشتری به سوی بالا میکشد.
ناامید باشیم؟
میلیونها ایرانی این روزها از هم میپرسند چه میشود و هرکس از دریچه منافع، میزان اطلاعات، نگاه و سازمان تحلیلی و بضاعت تحلیلی حرفی می زند. شوربختانه باید گفت از مجموعه حرفهای شهروندان ایرانی این روزها نمی توان چشم انداز روشنی دید. حرفها تلخ ، نگاهها بدبینانه و تحلیلها ناامیدکننده است. اما باید از این مرحله و یا ماندن درچاه یاس و ناامیدی عبور کرد. اگر در همین حالت روحی و روانی باشیم و اگر روال همین باشد که هست باید پذیرفت باقی مانده توانایی مادی کشور نیز به سرعت به انتها میرسد و تأمین نان و آب و گاز و برق و خوراک و پوشاک مردم سخت تر خواهد شد. ایران در کلیت خود در این روزها باید یک تصمیم بزرگ بگیرد تا از این وضعیت رها شود. پیش از اینکه به شرح برخی اقدامها و تصمیمهای در سطحی پایینتر اشاره کنیم باید دراین باره به نتیجه رسید که باید ناامید شد و کار را رها کرد و منتظر ماند تا اقتصاد ایران فروپاشی را تجربه کند؟ بدیهی است این اندیشه در ذهن هیچ ایرانی با هر گرایش سیاسی و اجتماعی نمیآید که ایران ارجمند را تسلیم روزهای سخت کند و آینده این مرز و بوم را درتاریکی و ناامیدی رها کند. تصمیم بزرگ این است که باید از این چاله بزرگ عبور کرده و اقتصاد ایران را به نقطه امن برسانیم.
انسجام سیاسی
برای اینکه ایران را از روزهای ناخوش دورکنیم و راه را بر مرگ اقتصاد ببندیم بیش و پیش از هر چیز باید به دامان سیاست پناه ببریم. واقعیت این است که اقتصاد به این دلیل در بدترین روزهای خود قرار دارد که در ایران جناحهای سیاسی حاکم در این ۴ دهه پس از انقلاب اسلامی فاقد انسجام سیاسی بوده و درغیاب این انسجام بوده و هست که کسبوکارهای ایرانیان با ابهام، سردرگمی و نابسامانی و عدم تعادل همراه شده است. نبود انسجام سیاسی در کشیدن چشماندازی روشن از آینده ایران نزد جناحهای سیاسی و طیفهای درون این جناحها راه را برای اتخاذ این تصمیم که چه باید باشیم نیز ناهموار کرده است. این نبود چشم انداز واحد برای آینده ایران بر راهبردها و بر شاه راه اصلی اثرمنفی گذاشته است و الان سردرگمی وجود دارد که نظام اقتصادی ایران چه باید باشد. از این بدتر اما مجادله بر سر این است که اصلی ترین تنگناهای اقتصادی ایران امروز کدامند و اتحاد رای نیز وجود ندارد. در این وضعیت است که دولت راهی را میرود که مجلس آن را نمی پسندد و در برابرش سد درست میکند و یا مجلس طرحی را تصویب میکند اما دولت آن را اجرا نمیکند. در غیاب انسجام سیاسی داخلی است که اعتماد شهروندان به کارآمدی و توانایی دولت در محقق کردن وعدهها روندی کاهنده را تجربه کرده است و به همین دلیل خواست و اراده شهروندان و دولت سازگار نمیشوند و برآیند این ناسازگاری هدر دادن قدرت ملی است. امیدوار بودن بدون لحاظ کردن این واقعیت دردی را دوا نمیکند و به نتیجه نمی رسد. می توان از رهبران احزاب و جناحها خواست برای یک دوره تعریف شده بر سر برخی راهبردهای کلان به تفاهم اجرایی و نظری برسند و کار را از همان جا آغاز کنند. این کاری است که نیاز به فداکاری سیاسی دارد و هر فردی که ایران را دوست دارد باید آن را قبول کند.
تغییر رویکرد
ایران امکانات فوق العادهای برای عبور از وضعیت فعلی دارد. استفاده از این امکانات با تغییر رویکرد و راهبرد ممکن است و البته کار سختی است و الزامهایی دارد که باید آنها را در کانون توجه قرار داد. بیشتر کسانی که بر روی فعالیتهای ارزآور در ایران مطالعه کرده اند باور دارند و باصدای بلند میگویند ایران میتواند با سرمایه گذاری روی گردشگری به میزانی که نفت می فروشد درآمد ارزی کسب کند. مناطقی در جای جای این سرزمین پهناور وجود دارد که برای جذب توریست بسیار مستعد است و باید از این تواناییها استفاده کرد. اما این کار آسانی نیست و برخی محدودیتهای عرفی و قانونی تلنبار شده و سازگار با دهه های سپری شده است را باید پس از بررسی و تشخیص اینکه کنار گذاشتن آنها زیان ندارد به دور انداخت. برخی سخت گیریها باید جایش را به آسان گیری بدهد و این همان چیزهایی است که به دلیل فقدان انسجام سیاسی سد راه شده اند. ساحلهای زیبای خلیج فارس و دریای عمان و حتی با بهینه کردن ساحلهای شمال ایران نمونه ای از تواناییهای ایران برای گردشگری است. گردشگری بدون تردید یک فعالیت ارزآور نیرومند است که می تواند در کوتاه مدت به اقتصاد ایران کمک کند. همانطور که یک اقتصاددان نامدار ایرانی در یکی از تازهترین نوشته هایش تاکید کرده این است که ایران بدهی خارجی زیادی ندارد و به همین تحت فشار وام دهندگان خارجی نیست و این یک مزیت است که الان می توان از آن استفاده کرد. ایران می تواند و باید از منابع بین المللی به شکلهای گوناگون استفاده کند و از کشورهای دیگر و شرکتهای بزرگ سرمایه گذاری وام بگیرد و البته این نیز به تغییر رویکرد دارد. ایران اگر می خواهد اقتصادش را از مهلکه نجات دهد باید برخی شرایط بین المللی حاکم بر مناسبات دادوستد سرمایه را قبول کند. یکی از کارهایی که در این مسیر باید رخ دهد این است که رویکردها دگرگون شود و نگاه سازگاری بر نگاه منازعه غلبه کند. نمی توان برای ابد با دنیا و روندهای حاکم بر آن مخالف بود و درضمن کاری هم نکرد. دنیای امروز دنیای دادوستد بر پایه افزایش منافع هم شهروندان جهانی است. دراین تغییر رویکرد شاید باید برخی تصمیم های مهم نیز گرفته شود. دراین صورت است که می توان امیدوار بود ایران از گرداب امروز عبور کند.
امید از جنس واقعیت
با توجه به آنچه در بالا نگاشته شد میتوان گفت ایرانیان باید امیدوار باشند و هرگز لباس ناامیدی برتن نکنند. مدیران سیاسی ایران نیز باید نشان دهند با برخی واقعیتها کنار میآیند تا امیدی از جنس واقعیت در میان ایرانیان زاد و رشد کند. تجربه و عقل نشان میدهد امیدوارسازی یک فرآیند است که باید در عمل به شکل سازگار اجرا شود. عامل اخلال در فرآیند امیدوارسازی بی تردید ندیدن واقعیتها و بنا نهادن ستونهای امید بر آب است. شهروندان نیک و بد را خوب میشناسند و شاید در میان مدت بتوان آنها را با دادن وعده های بیسرانجام امیدوار کرد اما در بلندمدت آنها واقعیتها را بر خیالهای مدیران ترجیح میدهند. همه کسانی که راه رستگاری ایران را در دمیدن روح امید جستجو میکنند این نکات را در صدر مسائل می نشانند و امید بیهوده را ترویج نمی کنند.