دکتر انور خامهای از گروه 53 نفر (اولین تشکل مروج کمونیسم در ایران در زمان رضاشاه) درباره طبری دیگر عضو آن گفته بود: «او آدمی بیکینه بود ولی مهمترین صفت او این بود که قدرت مقاومت او کم بود. چندان که در جوانی و بعد از دستگیری با دیگر اعضای ۵۳ نفر در همان اولین جلسات دادگاه همه اطلاعات خود را با توضیحات مفصل نوشت. بعدها هم مثل یک چوب تربه هر صورتی که خواستند درآمد. آدمی با معلومات بسیار و ارزش بالای فکری و ادبی اما از حیث ایمان به راه و روش و استحکام ضعیف.» – [مجلۀ آدینه مرداد 68]
به گزارش نبأخبر،احسان طبری؛ تئوریسین برجسته و مغز متفکر مارکسیسم و حزب توده در ایران چون به سهولت همه خطاها را پذیرفت و در زندان کتاب «کژراهه» را نوشت جاسوس و خائن گفته نشد و از این نظر موقعیت متفاوتی داشت اگرچه با تلخکامی چشم از جهان بست.
35 سال قبل در 9 اردیبهشت 1368 خورشیدی یکی از بحثانگیزترین و رازآمیزترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران درگذشت: احسان طبری، تئوریسین برجستۀ حزب توده و مهمترین نظریهپرداز مارکسیسم در ایران که در زندان جمهوری اسلامی از مارکسیسم برید و دربارۀ اسلام نوشت. حتی پس از آزادی از زندان. رفقای او از حزب توده بریدند یا به خطا اذعان کردند اما نه آن که دربارۀ اسلام هم بنویسند.
چون فضای سیاسی اردیبهشت 68 متأثر از برکناری آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری بود و بعد هم بیماری امام خمینی و سپس درگذشت ایشان و موضوع جانشینی عملا چندان مجال پرداختن به احسان طبری فراهم نیامد حال آن که اگر این اتفاق چندی بعدتر رخ میداد درباره او بسیار بیشتر گفته و نوشته میشد. هر چند در آن زمان هم برخی مجلات روشنفکری از یاد او فرونکاستند زیرا تنها وجه سیاسی نداشت.
برخی از هم حزبیهای او اعلام ترک مارکسیسم و ترجیح و گرویدن به اسلام را ناشی از این میدانند که اهل مقاومت نبود و بعضی هم به این سبب که همین که ایران از متحد آمریکا به دشمن آن بدل شده بود ولو مبتنی بر اسلامیت انقلاب 57 که نسبتی با ماتریالیسم و مارکسیسم نداشت و همین ضدیت برای او مطلوب بود و اسلام انقلابی را از این منظر پذیرفت. کما اینکه وقتی هنوز مارکسیست بودند ابایی نداشتند در انتحابات خبرگان قانون اساسی از حجتالاسلام یونس موسوی در کرمانشاه حمایت و جز آن تصریح کنند: کمیته مرکزی حزب تودۀ ایران ضمنا اعلام میدارد: در هر نقطهای که آیتالله صادق خلخالی نامزد باشند به ایشان رأی خواهند داد. (9 مرداد 1358، هفته نامۀ مردم)
دکتر انور خامهای از گروه 53 نفر (اولین تشکل مروج کمونیسم در ایران در زمان رضاشاه) درباره طبری دیگر عضو آن گفته بود: «او آدمی بیکینه بود ولی مهمترین صفت او این بود که قدرت مقاومت او کم بود. چندان که در جوانی و بعد از دستگیری با دیگر اعضای ۵۳ نفر در همان اولین جلسات دادگاه همه اطلاعات خود را با توضیحات مفصل نوشت. بعدها هم مثل یک چوب تربه هر صورتی که خواستند درآمد. آدمی با معلومات بسیار و ارزش بالای فکری و ادبی اما از حیث ایمان به راه و روش و استحکام ضعیف.» – [مجلۀ آدینه مرداد 68]
در این موضوع اما کسی تردید ندارد که احسان طبری نابغهای بود که اگر عمر خود را پای حزب توده نمیگذاشت و ۳۰ سال (از ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۷) خارج از ایران به سر نمیبرد یا در غرب روزگار میگذراند جایگاه علمی یا ادبی یا دانشگاهی بسیار بالاتری کسب میکرد در حالی که در اتحاد شوروی هم در عالیترین سطح با آکادمی علوم همکاری داشت اما به هر حال عنصری سیاسی و ایدیولوژیک به حساب میآمد.
ترور شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و اعلام انحلال و غیر قانونی بودن حزب توده چارهای جز مخفی شدن و سپس فرار پیش پای سران حزب توده و از جمله احسان طبری نگذاشت هرچند که برخی از سران حزب که به زندان افتادند نیز موفق به فرار شدند و موضوع مستند «فرار از قصر» که به تازگی ساخته و اکران شده همین است.
در دوران رضاشاه احسان طبری مانند دیگر اعضای گروه ۵۳ نفر به زندان افتاد و در پی شهریور 1320 فضا تغییر کرد آن قدر که در شرکت نفت انگلیس استخدام شد و برای نشریه اخبار روز مطلب ترجمه میکرد و از این حیث میتوان طبری را یکی از برجستهترین روزنامهنگاران ایران هم دانست. اگرچه بعد از شرکت نفت روزنامهنگاری او تنها در چارچوب حزب بود و در این باره دو نظر وجود دارد: یکی قایل به روزنامهنگاری حزبی به عنوانی یک ژانر در ژورنالیسم است و دیگر این دیدگاه که روزنامه نگار باید به دنبال واقعیت و کشف حقیقت و توصیف روایت باشد و با نگاه حزبی نمیتوان و این دیگر تبلیغ است و روزنامهنگاری مستقل نیست.
تولید فنس دور باغی با قیمت ویژه
کار در شرکت نفت انگلیس با انتقاد دوستان و هم حزبی ها مواجه شد و چون اعلام کرد تنها به قصد امرار معاش و تامین زندگی است از او خواستند در خبرگزاری تاس مشغول شود و از این پس رسما حقوق بگیر حزب شد تا ماجرای ترور در سال ۱۳۲۷ هر چند کمی قبل از آن هم تشکیلات حزب توده در شمال متلاشی شده بود.
به شمال اشاره شد. بدنیست بدانیم مازندرانی بود و پدرش شیخ حسین طبری معمم و وکیل دادگستری و در متن ادعا نامه مدعی العموم درباره ۵۳ نفر درباره متهم شماره ۲۷ چنین آمده بود: «احسانالله طبری فرزند حسین. اهل ساری، مقیم تهران، خیابان عینالدوله، ۲۱ ساله، محصل دانشکدۀ حقوق. در خانه او اوراق کمونیستی کشف شده و آنها را ترجمه کرده است. نظر به اقاریر و اعترافات صریح تردیدی در ارتکاب متهم به قیام علیه امنیت و استقلال کشور وجود ندارد و طبق ماده یک قانون سابقالذکر (قیام علیه امنیت و استقلال) صدور حکم مجازات مشارالیه مورد تقاضاست.»
دستگیری طبری جوان در روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۱۶ صورت پذیرفت و دادگاه او اندک زمانی بعدتر تشکیل و در آن به سه سالونیم حبس محکوم شد و اگر رضاشاه برکنار و تبعید نشده بود هم البته باز آزاد میشد منتها در این صورت فضای سیاسی دیگر مساعد نبود حال آنکه طی ۵ سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ فضا برای فعالیت حزب توده و ترویج مارکسیسم بسیار مساعد شده بود.
انورخامهای از دیگر اعضای ۵۳ نفر درباره هوش و نبوغ و قدرت یادگیری احسان طبری گفته بود: «در زندان با یک یهودی آشنا شد که مهاجر فراری بود که پدرش از شوروی اخراج شده به ترکیه رفته بود و از آنجا به فلسطین تبعید شد و در مرز انگلیسی ها به ایران تحویل داده بودند و تا ۱۳۲۰ در زندان بود و سلول او درست مقابل احسان طبری قرار داشت. با هم قرار گذاشتند او به طبری ترکی استانبولی بیاموزد و طبری هم به او فارسی. تنها دو ماه بعد طبری که از زندان آزاد شد خواندن و نوشتن ترکی استانبولی را به خوبی فراگرفته بود در حالی که آن یهودی همچنان تنها چند کلمه فارسی یاد گرفته بود!»
بالاترین استعداد احسان طبری در زبان آموزی بود تا جایی که گفته شده به ۱۰ زبان مسلط یا دست کم با آنها در حد خواندن آشنا بود چندان که می توانست به جز فارسی، انگلیسی و عربی و فرانسه و آلمانی را بخواند و نیز روسی و ترکی و لاتین و اوستایی و پهلوی را!
چنین استعداد و نبوغی به شوروی رفت و در مدرسه عالی حزب در مسکو تاریخ خواند و از فلسفه هم غافل نبود و عنوان پایان نامه او فلسفه ابن سینا بود. ۱۰ سالی در مسکو بود و بعد از بهبود روابط شاه با شوروی از طبری خواستند به لایپزیک آلمان شرقی برود.
در دوران دولت ملی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و نیز انقلاب ۵۷ در ایران نبود و بعد از پیروزی انقلاب و در پی ۳۰ سال به ایران برگشت و ترجیح داد به امور فرهنگی و انتشاراتی و مطبوعاتی حزب توده برسد و مانند نورالدین کیانوری زیاد در چشم رسانه ها نباشد.
با این حال در تابستان ۱۳۵۸ کاندیدای انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی شد که نام رسمی آن مجلس بررسی نهایی پیش نویس قانون اساسی شد. حضور سران حزب توده و روشنفکران سکولار در آن انتخابات سبب شد روحانیت و حزب جمهوری اسلامی و نیروهای ملی مذهبی ائتلاف کنند و همان فهرست ۱۰ نفره برنده شد: آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، دکتر بهشتی، آیتالله موسوی اردبیلی، دکتر گلزاده غفوری، ابوالحسن بنیصدر، مهندس عزتالله سحابی، شیبانی، علیمحمد عرب و خانم منیرۀ گرجی. ائتلافی که تنها در مخالفت با سکولارها و تودهایها و مجاهدین خلق متحد شکل گرفته بود و بعد چنان که میدانیم بین خودشان اختلاف فراوان افتاد.
حضور کارگر گمنامی به نام علی محمد عرب در لیست ائتلاف حزب جمهوری اسلامی باعث شد او یک میلیون و ۳۰۵ هزار و ۱۲۶ رای بیاورد و نفر دهم شود. یکک یملیون رای بیش از روشنفکر مشهوری چون دکتر علی اصغر حاج سید جوادی با ۲۹۸ هزار و ۳۶۰ رای (چندصد رأی بیشتر از مسعود رجوی که نفر دوازدهم شد).
احسان طبری
در این فضا احسان طبری هم ۴۷ هزار و 225 رأی آورد که نشان میداد وزن اجتماعی حزب توده در فضای بعد از انقلاب چقدر است و جالب اینکه از خود دکتر نورالدین کیانوری دبیر کل حزب توده بیشتر چون او ۳۲ هزار و ۶۲۷ رای آورده بود و این نشان میداد رأی به طبری تنها سیاسی نبوده و به خاطر شخصیت علمی و ادبی او هم بوده است.
با این که حزب توده خود را با انقلاب همراه و موافق نشان میداد و از حذف لیبرالها و جهتگیری ضدآمریکایی آن خرسند بود اما در همان اوایل دهۀ ۶۰ سراغ آنان هم رفتند و غالب رهبران تن به اعتراف دادند و معدودی چون هوشنگ ابتهاج (سایه) بعد یک سال به خاطر اشتهار ادبی بیاعتراف و برنامۀ تلویزیونی آزاد شدند. بقیه چند سال در زندان بودند و بعد به خانههای امن انتقال یافتند هر چند در مواردی با حکم اعدام هم روبهرو شدند چندان که تکان دهنده ترین بخش مستند «فرار از زندان» اعدام یک نفر ده ها سال بعد از فرار مشهور و در همان دهه ۶۰ است.
شهرت اصلی احسان طبری مغز متفکر مارکسیسم و حزب توده در ایران بود اما وقتی به سهولت همه خطاها را پذیرفته و در زندان کتاب «کژراهه» را نوشت مثل بقیه به او جاسوس و خائن گفته نمی شد. نه توده ایها و نه جمهوری اسلامی و از این نظر موقعیت متفاوتی داشت.
فردای روزی که در بیمارستان «تهران» درگذشت هم روزنامه کیهان در شمارۀ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۸ در خبری که البته به نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی تنظیم شده بود او را تنها با همان نام و نام خانوادگی معرفی کرد و اشاره ای به آن همه پیشینه حزبی و سیاسی و فرهنگی و علمی نکردند و تنها نوشتند احسان طبری درگذشت.
رییس بعدی کیهان – حسین شریعتمداری- اما که ساعتها در زندان با او گفتوگو کرده بود سال ها بعد درباره او گفت:
«حضرت امام خیلی پیگیر وضعیت احسان بود و انشاء الله خدا بیامرزدش . وقتی که از مارکسیسم برگشت و خبر به امام رسید حضرت امام فرمودند آزاد شود. احسان هیچ نیاز نداشت وانمود کند از مارکسیسم برگشته و مسلمان شده چون در جرایم خاص حزب توده دخالتی نداشت و اگر هم فرض کنیم قصد تظاهر داشت تظاهر هم حدی دارد نه این که یک دفعه مارکسیسم را از بنیان تکان دهد. به مجرد پخش سخنان او از تلویزیون ایران همه کُپ کردند و رادیو بلگراد گفت به خاطر تزریق آمپول است و باور نمی کردند. چون این احسان بود که سخن می گفت. کسی که تمام کتاب های خود را مخدوش اعلام کرد و کژراهه را نوشت و مبانی مارکسیسم را زیر سوال برد در حالی که می توانست این کارها را نکند و بعد از آزادی دیگر ننویسد. به خاطر همین با خیال راحت می گویم مرحوم احسان طبری خدمت بزرگی به نظام اسلامی کرد.»
کافی است به یاد آوریم آقای حسین شریعتمداری درباره برخی از برجستهترین صاحب منصبان نظام جمهوری اسلامی در گذشته و حتی روحانیون بلندمرتبه هم به تصریح یا تلویح از تعبیر «خیانت» استفاده میکند ولی درباره احسان طبری برجسته ترین تئوریسین مارکسیسم در ایران می گوید «خدمت بزرگی به نظام اسلامی کرد.»
از این رو شاید اگر حسین شریعتمداری چند سال زودتر رییس کیهان شده بود به مناسبت مرگ تئوریسین برجسته و سابق مارکسیسم و مغز متفکر حزب توده و عضو ارشد آکادمی علوم اتحاد شوروی این تیتر را بر صفحه اول روزنامه مینشاند: «خدمتگزار بزرگ نظام اسلامی درگذشت.»
حسین شریعتمداری البته به عنوان روزنامهنگار طرف گفتوگو با احسان طبری نبود. از این رو بیمناسبت نیست توصیف دو نفر دیگر را هم بیاوریم. یکی محمود اعتمادزاده (به آذین) که خود در موج اولیه دستگیری سران حزب توده در سال 63 به زندان افتاد و نوشت: ««پیر و شکسته شده و دست راستش بر اثر سکته رخوتی دارد. زبانش کمی کند است و گوشش سنگین و در آن بیرون نیز همسرش آذرخانم با سرطان میجنگد! خبر رسید که همسرِ طبری درگذشته است. پیرمردِ تنها، گاه بی مقدمه و بی صدا اشک میریزد».
یکی از معدود روزنامهنگاران مشهور غربی که موفق به دیدار با احسان طبری در زندان شد خانم لورانس دئونا روزنامهنگار سوییسی بود که در همان سال ۱۳۶۳ خورشیدی در زندان قصر با او ملاقات کرد و در کتابی با همین عنوان (خاطرات ملاقات با طبری در زندان) که 4 سال بعد منتشر شد نوشت:
«سرانجام معجزه روی داد: در مقابل من درهای زندان باز و بسته میشوند. طبری آنجاست. مبهوت از نور فلاشها، سراپا ایستاده. خمیده، لاغر، با پوست مرطوب و براق. شکستهتر از سن و سالش. اگرچه گفتوگو چند دقیقه بیشتر به طول نینجامید اما من هرگز فراموش نمیکنم که یک متفکر کمونیست به شما بگوید: آری خانم! این طور است من پذیرفتهام. من ایدئولوژی سیاسی و اجتماعی اسلام را پذیرفتهام…»